۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

پاييز بيااااااااا

پاييز بيا كه عاشقتم. عاشق اون سردي نسيمت كه مي وزه. عاشق لذت احساس سرماي اول صبحت كه دوست دارم يه پتو رو خودم بندازم و بازم بخوابم. عاشق خنكي بعد از ظهرت. عاشق روزهات كه كم كم كوتاه و كوتاه تر مي شن. عاشق سكوتي كه با تو شروع ميشه. عاشق شبات كه طولاني تر مي شن و اون سكوت بيشتر ميشه.
عاشق بوي تو هستم پاييز. عاشق زيبايي هات. هر روز به درختا نگاه مي كنم. ببينم برگ ها شروع كردن به تغيير رنگ يا نه.
اين روزها خيلي جلوي خودمو مي گيرم كه سر از يه لوازم التحريري در نيارم. كه بوي دفتر نو و كتاب ها مستم نكنه. اون مداد هاي خوشگل ديوانم نكن. كاغذ كادو ها بهم چشمك نزنن.
چقدر اين شروع تازه رو دوست دارم. انگار باز هم عيد در راهه. يه عيد خوشگل و خوش رنگ . پر از بارون و سرما.


۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام. لذت بردم! مثل همیشه.
پایدار باشی

ناشناس گفت...

2- چند وقتی است که احساسش می کنم. در راه است

دوست گفت...

اينا رو كه گفتي دريافتم كه!!منم عاشق پاييزم!:)