۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

كاسكويي به نام اسي

سلااااااااااااااااااااام من دوباره اومدم.رفته بودم ولايت. به قول تهراني ها شهرستان رفته بودم. ديدم يه حيوون جديد تو خونمون. يه پرنده. يه پرنده باهوش و مهربون و كنجكاو كه دم به دقيقه از سرو كولمون ميرفت بالا. حس نظارتيش خيلي بالا بود.. ولي خدا رو شكر گاز نمي گرفت . مهربون بود. اهل خونه هم كه همه در تلاش براي به سخن در اوردن اين طوطي شكر شكن. هر كي اسم خودشو 100 بار تو گوش اسي مي خوند شايد كه اولين كلمه يا صوتي باشه كه از منقار اين جناب عالي مقام درمياد. ولي اين طوطي جگر زياد توجهي به اين همه تلاش نداشت و هر جور صوتي كه خودش دوست داشت به بشريت تقديم مي كرد. ولي يه چيزي حيوونا خيلي خوب محبت رو درك مي كنند كاملا احساس امنيت داشتن رو با راحت بودن پيش اون كسي كه بهشون محبت كرده نشون ميدن. اسي دوست دارم

هیچ نظری موجود نیست: