۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

نيش زنبور

رفتيم سينما با دوستم. نيش زنبور... ملغمه اي از هزار و يك قصه و فيلم و داستان. فقط توي اين فيلم دوتا جمله بود كه از ته دل دلم مي خواست بخندم. دلم مي خواست نشون بدم كه فقط برام خنده داره. ولي از ته وجودم مي خواستم كه دستم به كل مجموعه اي كه باعث شده بودن ماها اين اراجيف رو بشنويم مرسيد تا خفشون مي كردم. كه سالهاست هر چه صدا از نداهاي ما درومد خفه اش كردن. رضا شر خر در مقابل انكار همدست چك بي محل كشش ميگه: بگمممم... بگممممممم . لعنت به وجود بي وجود اونهايي تمام ذهن و روح ادمها رو الوده بي وجودي خودشون كردن. لعنت...

هیچ نظری موجود نیست: