۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

روزمرگي هاي من /يازدهم

عاشق اسم خودمم. چقدر دوسش دارم.
خوشحالم كه ديگران هم اسمم رو دوست دارن.
بعضي ها وقتي مي شنونش كلي باش حال مي كنن. حظ مي كنن، تو چشاشون اين احساس
خوبو مي بينن. چون براشون ارامش بخش
خيلي از اين بابت ممنونم. من اسمم ارام نيست. آرامش هم نيست. اميد نيست. توكل هم نيست.
آرزو نيست. عشق نيست. الهام هم نيست. الهه هم نيست. يزدان هم نيست.
اسم من ايمان. ايمان
ايمان همه اين هاست. عشق، اميد، آرزو و آرامش
خيلي ممنونم
خيلي خوشحالم. من اين اسم رو انتخاب كردم. عليرغم اينكه پدر و مادرم
چيز ديگري در چنته داشتند براي نام گذاري من.
اما
من ايمان رو انتخاب كردم وقتي خواستم كه هست باشم. يك تجربه كننده
باشم. نمي دونم اون موقع هدفم چي بوده... ولي از اين بابت خوشحالم.
گاهي اوقات بابت اينكه اسم بچه هام چي خواهد بود نگران هستم.
اميدوارم اونها هم از اسمي كه براي خودشون انتخاب مي كنن راضي باشن.
اميدوارم سينا اينو درك كنه كه اون ديگه انتخاب كننده نيست. بدونه كه ما فقط
انتخاب مي شيم تا يه انسان ديگه پا به زمين بذاره و تجربه كنه.
نه جنسش، نه اسمش، نه هوشش، نه آيندش و نه هيچ چيز ديگه اش دست ما نيست.

پي نوشت
خودشيفته ام.  نه!

هیچ نظری موجود نیست: