۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

اينم از پارك رفتن ما!

ديشب ، گفتيم بريم يه قدمي بزنيم، يه هوايي بخوريم. راه افتاديم رفتيم سمت پارك لاله. خيلي برام جالب بود چون خيلي خانواده ها اونجا بودن. فكر مي كردم خيلي ها نشستن دارن سريال هاي بعد از افطار و نگاه مي كنن. ولي اينطور نبود.
همينجور كه قدم مي زديم صداي موسيقي و تشويق از سمت ميدان اصلي پارك لاله توجهمون رو جلب كرد. رفتيم سمت ميدون. فواره آبنما وسط ميدون روشن بود. باد هم ميومد اين قطرات ريز آب رو با خودش مي برد. ما هم سرعتمون رو زياد كرديم تا سهم بيشتري از قطرات آب رو، رو صورتمون احساس كنيم. همونجا كنارحوض بزرگ روي نيمكت هاي گرد نشستيم. اون سمت ميدون يه سكو درست كرده بودن و جلوشم تعدادي صندلي چيده بودن كه تماشاچي ها روش نشسته بودن. وقتي ما رسيديم اونجا انگار يه مسابقه اي در حال تموم شدن بود. بعدش ديدم چند تا آقاي درشت و ريشو رفتن بالاي سن. ما صحنه رو از پشت سر اجرا كننده ها مي ديديم. بعدش يه آهنگ عربي گذاشتن. گفتم سينا حتما مي خوان تواشيع اجرا كنن. ولي بعدش شك كردم. چون ضرباهنگ موسيقي خيلي محكم و بلند و تند بود. يه جورايي مثل مارش هاي نظامي. بعد هم كه ديديم آقايان سرود "نصرالله" "حزب الله " راه انداختند. بله ديگه اينجا ما بايد براي دوستانمون در مقاومت حزب الله دست بزنيم و تشويقشون كنيم. اونوقت زندان هاي ايران بايد پر از زنداني سياسي باشه.
جدا حرصم گرفته بود. حتي دلم نخواست قيافه هاشون رو ببينم.

۱ نظر:

سلمان گفت...

اینجاست که باید گفت: مملکته داریم؟