۱۳۹۲ بهمن ۲۴, پنجشنبه

سالم سازی

فکر نمی کردم بتونم بیشتر از سی و شش ساعت غذا نخورم. الان تقریبا دو روزه که فقط آب و خرما می خورم. البته سینا هم داره همکاری می کنه. تا اونجا که تونسته چیزی نخورده. یه کوچولو بستنی و یه کاسه سوپ و یه دونه موز بیشتر ازمن تناول کرده که از نظر من هیچ اشکالی نداره. همین که داره پا به پای من تو این تجربه داره میاد خودش خیلیه. تازه واقعا سعی می کنه بهم روحیه بده .. بگذریم
اینکه چی شد همچین تصمیمی گرفتیم که سه روز رو فقط آب بخوریم یا در واقع بنوشیم قصه طولانی داره. 
خوب من خیلی دوست داشتم یه جورایی مثل پاکسازی معده و کبد انجام بدم. حدود ی ماه پیش بد جوور مریض شدم. یه گلودرد حسابی که هنوز هم آثاری ازش باقی مونده. به خاطر این گلودرد تقریبا همین حدود هاست که معمولا ناهار سوپ می خورم. پس میشه گفت که چند وقته که حجم غذایی که می خورم کم شده. به ذهنم رسید که الان می تونه وقت مناسبی برای یه روزه سالم سازی باشه. از طرفی خیلی وقته که زیاد جوش می زنم. رنگ پوستم تیره شده و دیگه شاداب نیست. 
قطعا این رنگ رخساره و مقادیر جوش زیاد طولانی نخواهد بود. یه مثالی هست که میگه رنگ رخساره خبر می دهد از حال درون..
بهرحال این تصمیم رو گرفتم و الان بیشتر از نصفه زمان لازم رو گذروندم. البته می دونم بعد از اینکه این روزه سه روزه تموم شه بازم باید مواظب خورد و خوراکم باشم. سبزیجات بیشتر، آب میوه بیشترو گوشت و غذاهای پختنی کمتر.
دیشب سینا می گفت که ظهر با خودم فکر می کردم و به عادت روزه ماه رمضان امید به شام داشتم. ولی یادم می اومد که ای بابا افطار و شامی در کار نیست. 

هیچ نظری موجود نیست: