۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

آمدن

مي خواستم توي همين لحظه شروع كنم بد خودمو بگم و بگم كه پشيمونم و از اين چرت و پرت ها. كه يكي از دوستان البته از خواص اومد يه فايل صوتي بهم داد كه مهري شد بر دهان من. كه خاموش شو بيهوده گو. كه هر چه مي كشي از اين بيهوده گويي است. فقط باش. ناظر باش بر تمام احوال بر تمام حركات. آدم وقتي يه چيزهايي رو مي دونه و عكسش و عمل مي كنه بعد هم فكر ميكنه كه چقدر حق به جانبه .... چي بگم از دست خودم دوستون دارم

هیچ نظری موجود نیست: